دختر كوچكي هر روز پياده به مدرسه مي رفت و بر مي گشت
تا اينكه یک روز صبح هوا زياد خوب نبود و آسمان نيز ابري بود ،
دختر بچه طبق معمولِ هميشه ، پياده بسوي مدرسه راه افتادموضوعات مرتبط: نکتــــــــه ها وپنــــــــــــدهاروایات وداستـــــــان ها
برچسبها: لبخند را فراموش نکنیملبخند فراموش نکنیملبخند را فراموش نکنیمدر طوفانها ی زندگ لبخند را فراموش نكنيم
تاريخ : چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391
| 22:0 | نویسنده : نبی رحیم زاده |